شعر و ترانه
امشب دوباره در تن لرزان چشم من
افتاده یاد سردی یاران چشم من
ان گونه های سرخ شما یادشان به خیر
زیر هجوم بوسه ی باران چشم من
تصویر بی گناه تو را حبس کرده است
سلول انفرادی زندان چشم من
روزی نبود، ماه حرامم ،نبینمت!
حالا ندیدنت شده تاوان چشم من
با من تمام خاطره ها گریه می کنند
باهر شروع بارش باران چشم من
عمری به اسمان و زمین داده ام قسم
حالا قسم به جان تو و جان چشم من
اسطوره می شویم وبه تاریخ می رویم
با پای بندی تو به پیمان چشم من
ان روزهای کودکیت پیش چشمم است برگرد ای عزیز به کنعان چشم من
نظرات شما عزیزان:
آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
نويسندگان |